loading...

وبلاگ مظاهر سبزی

بازدید : 204
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 18:42

امروز میدون انقلاب یکی از بچه‌ها رو دیدم، گفت سه پایه خریدم و گذاشتم روی میز مطالعه ام، در اتاقم رو قفل کردم و ۴۵ تا قرصی که قاطیِ هم کرده بودم رو ریختم روی کتاب "ریاضی مهندسی مدرسان شریف" . دو تا بطری آب معدنی رو هم گذاشته بودم کنار پای راستم. می‌خواستم کلیپ بگیرم از خودم و اولش به جای سلام، از همه خدافظی کنم و از این کلیشه‌های مسخره؛ و آخرش به جای خدافظی یه دفعه سکوت کنم و چشم‌هام رو ببندم و همون جلوِ دوربین قرص‌ها و بطری‌ها رو برم بالا!
.
گفتم خاک توی اون سرت! باز دیوانه شدی؟! باز خر شدی؟! خاک توی اون سرت احمق اسکول!
.
گفت ثانیه‌ی بیست اینا بود، وقتی اسم مامانم توی دهانم چرخید، بغضی که از گفتن اسم خواهرم چندثانیه پیش مثل تیغ گلوم رو سوراخ کرده بود، شد اشک؛ حالا نبار کِی ببار! انقدر گریه کردم تنگی نفس گرفتم. گفتم الانه که بمیرم!
.
گفتم به قول یه عزیزی "شما به فکر خودت نیستی به فکر کسایی که دوستت دارن باش"

دانلود آهنگ امین قباد اصلا مگه فرقی داره
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 252
  • بازدید کننده امروز : 253
  • باردید دیروز : 831
  • بازدید کننده دیروز : 248
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2883
  • بازدید ماه : 1085
  • بازدید سال : 9349
  • بازدید کلی : 25871
  • کدهای اختصاصی